تمام شد (پروککتومی!)


من این کار را کردم، خدا را شکر تمام شد. اگر مطمئن نیستید که این پست وبلاگ در مورد چیست، می توانید به عقب برگردید و برخی از به روز رسانی های من را در اینجا بخوانید.

من یک پروکتکتومی کامل در 1 دسامبر، به تنهایی، در سیدنی انجام دادم و جالب نبود.

من اطلاعات و افکار بیشتری در مورد کارهایی که در اینستاگرام خود انجام داده بودم در قسمت هایلایت دارم.

من یک روز قبل از عمل به سیدنی پرواز کردم و در هتلی برای انجام آماده سازی روده در پناهگاهی فرو رفتم. با وجود اینکه من قبلاً استوما دارم، دکترم می‌خواست روده شفافی داشته باشد، بنابراین مانعی نداشت. او در حال انجام پروکتکتومی با استفاده از یک ربات بود. او گفت زمان بهبودی سریعتر است. در حال حاضر مطمئناً آن را دوست نداشتم، اما الان 11 روز گذشته است و من بدون درد هستم (فقط ناراحتم). پس حق با اوست.

روزهای اول همیشه سخت ترین هستند. من فقط نمی توانم مسکن یا مواد افیونی از هر نوع مصرف کنم. من گندم را گم می کنم من بدتر از همه اضطراب دارم، حملات پانیک و دیوانه وار خواب می بینم. من در چنین حالتی بودم یک شب آنها 2 پرستار و یک دکتر داشتند که سعی می کردند مرا آرام کنند. حتی یک فنرگان و نبولایزر به من دادند تا نفسم کند شود.

به طور خلاصه، بدبختی من خوب است. کمی درد دارم و من فقط باید خودم را در دو طرف گونه های ناقصم نگه دارم (خوشبختم که در حال حاضر بالشتک های زیادی وجود دارد!). استومای من باید دوباره انجام می‌شد، زیرا دکتر وقتی دوربین را در آنجا داشت، افتادگی پشت آن را کشف کرد. من هیچ نظری نداشتم، اما حدس می‌زنم بهتر است از الان مراقبت شود. به طوری که در چند روز اول بیشترین دردسر را برای من ایجاد می کرد. من اساساً آن عمل را دوباره انجام دادم. و بعد 4 روز اجازه غذا خوردن نداشتم تا اینکه از قبل شروع به کار کرد. اوه گاز! آن درد سطح بعدی است.

به محض اینکه تمام داروهای ضد درد بزرگ را متوقف کردم، شروع به بازگرداندن مغزم کردم و می‌توانستم کار را برای بهبودی انجام دهم.

به طور کلی من از آن تجربه بیمارستان لذت نمی برم یا به خوبی با آن کنار آمدم. اضطراب را به هم زد. احتمالاً از نظر روحی وارد این عمل نشدم، اما خیلی سرسخت هستم و آن را پشت سر گذاشتم. اگر این پست وبلاگ را پیدا کرده اید و می خواهید این کار را انجام دهید، تنها چیزی که می توانم بگویم این است که – دردناک نیست و بهبودی خوب است، فقط به افراد نیاز دارید. مردم آنجا با شما باشند و وقتی به خانه رسیدید مردم.

حتی چند روز اولی که در خانه بودم فوق‌العاده آسیب‌زا دیدم، زیرا هنوز با ترس از خواب بیدار می‌شدم و نمی‌توانستم خوب بخوابم.

پسرانم از زمانی که به خانه برگشتم با من بودند. من دوست دارم آنها را در اینجا داشته باشم، اما همچنین فکر نمی کنم هنوز زمان کافی برای استراحت داشته باشم، زیرا با وجود اینکه آنها سعی می کنند کمک کنند، هنوز همه چیز در مورد تهیه غذا، شستن ظرف ها و ظروف است. هفته آینده امیدوارم هرج و مرج کمتر و سکوت بیشتری داشته باشم تا بتوانم به بهبودی ادامه دهم. اما آنها روحیه من را حفظ کرده اند. انقدر خندیدن همیشه!

احتمالا هفته‌ها یا ماه‌ها طول می‌کشد تا استخوان من بهبود یابد زیرا خطر عفونت در اطراف وجود دارد. اما خوب است، من می توانم آن را مدیریت کنم.

من در یکی از روزهای هفته احساس روشنی می کردم، بنابراین موهایم را شستم و لباس پوشیدم تا زنده بمانم!

امروز (یکشنبه روز 11 پس از عمل)، هنوز کمی احساس درد و خستگی دارم. نمی دانستم چقدر خسته می شوم. استومام داره کار میکنه ولی کمی تنبله و احتمالا به خاطر عدم حرکت منه. منم خوبه من می توانم برای مدت کوتاهی بنشینم، و این دردناک نیست، فقط ناراحت کننده است.

با تشکر از همه برای پیام های فوق العاده شما! تو منو ادامه دادی که مطمئنا

برای اطلاعات بیشتر استوری های اینستاگرام من را دنبال کنید. ایکس



دیدگاه‌ها

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *